جدول جو
جدول جو

معنی سپری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سپری کردن
تمام کردن بپایان رسیدن، معدوم کردن نابود ساختن
تصویری از سپری کردن
تصویر سپری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سپری کردن
سپری گردانیدن، تمام کردن، پایان دادن، به پایان رسانیدن
تصویری از سپری کردن
تصویر سپری کردن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسپری کردن
تصویر اسپری کردن
به پایان رسانیدن تمام کردن خاتمه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپری کردن
تصویر اسپری کردن
Spray
دیکشنری فارسی به انگلیسی
স্প্রে করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سری کردن
تصویر سری کردن
پشت هم نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
مریض را خواباندنخواباندن بیمار در بیمارستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدری کردن
تصویر پدری کردن
مثل پدر دلسوزی کردن: در حق فلان پدری کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکی کردن
تصویر سبکی کردن
حرکات سبکسرانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپنج کردن
تصویر سپنج کردن
زندگی کردن، گذران کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری کردن
تصویر جاری کردن
روا کردن روان ساختن معمولداشتن متداولکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریش کردن
تصویر پریش کردن
پریشان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسری کرده
تصویر پسری کرده
پسری که دیگری او را بجای پسر خود گرفته است متبنی
فرهنگ لغت هوشیار
راه پیران رفتنهمچون سال خوردگان رفتار کردن: وای زان طفلان که پیری میکند لنگ مورانند و میری میکنند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبری کردن
تصویر تبری کردن
بیزاری جستن
فرهنگ لغت هوشیار